معنی دیوانگی و جنون

حل جدول

عربی به فارسی

جنون

دیوانگی , جنون , حماقت

تعبیر خواب

دیوانگی

دیوانگی در خواب، مال حرام است بر قدر دیوانگی وی، لکن آن مال را به خیرات هزینه کند و از مردمان ملامت یابد. - محمد بن سیرین

لغت نامه دهخدا

دیوانگی

دیوانگی. [دی ن َ / ن ِ] (حامص) جنون. (بهار عجم). جنون و عدم تعقل. (ناظم الاطباء). دماغ خشکی. فساد عقل. سوداء. اختلاط عقل. خبط دماغ. (یادداشت مؤلف). جنن. جنو. خبل. ذباب. مس لمه: جنون مطبق،دیوانگی پوشنده ٔ عقل. (از منتهی الارب):
همه راستی جوی و فرزانگی
ز تو دور باد آز و دیوانگی.
فردوسی.
چو چشمه بر ژرف دریا بری
به دیوانگی ماند این داوری.
فردوسی.
کنون مردمی کرد و فرزانگی
چو خاقان نیامد بدیوانگی.
فردوسی.
ایوان خواجه با توبشهر اندرون بود
دیوانگی بود که تو جای دگر شوی.
فرخی.
دیوانگی چهار نوع است یکی را بلغت یونانی مانیا گویند دوم را داء الکلب، سیم را صبارا، چهارم را، قطرب. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). مردم را گمان افتاد که وی بهتر گشت از دیوانگی. (نوروزنامه).
گر عقلت این سخن نپذیرد که گفته ام
آن عقل را نتیجه ٔ دیوانگی شمر.
خاقانی.
دیوانگی از چه پیش گیرد
به کو ره عاقلان پذیرد.
نظامی.
جایی باشد که خارباید
دیوانگیی بکار آید.
نظامی.
کاری که بعقل برنیاید
دیوانگیش گره گشاید.
نظامی.
زانکه این دیوانگی عام نیست
طب را ارشاد این احکام نیست.
مولوی.
وگر در سرش هول و مردانگیست
گریزند ازو کاین چه دیوانگیست.
سعدی.
نخواهی که گردی چنین تیره روز
به دیوانگی خرمن خودمسوز.
سعدی.
پس از هوشمندی و فرزانگی
چو دف برزدندش به دیوانگی.
سعدی.
مسند اقبال عاشق گلخن دیوانگیست
فرش سنجاب سمندر توده ٔ خاکستر است.
امیر علیشیر.
- امثال:
دادن بدیوانگی گرفتن بعاقلی.
- دیوانگی سگ، هاری. (یادداشت مؤلف). کلب. دیوانگی مردم از گزیدن سگ دیوانه. (منتهی الارب).
|| در اصطلاح اهل تصوف، مغلوبی عاشق. (از کشاف اصطلاحات الفنون). هیام. فتنه. شیدائی. شیفتگی.

فرهنگ فارسی هوشیار

دیوانگی

جنون و عدم تعقل، فساد عقل


جنون

دیوانگی، زایل شدن عقل

فرهنگ عمید

دیوانگی

دیوانه بودن، بی‌عقلی، جنون،


جنون

دیوانگی،
[مجاز] شیفتگی، شیدایی،
* جنون‌ ادواری: (پزشکی) حالت دیوانگی که گاه‌گاه در انسان بروز می‌کند،
* جنون‌ اطباقی: (پزشکی) حالت دیوانگی همیشگی،
* جنون اعداد: (پزشکی) نوعی دیوانگی که بیمار وسواس نسبت به اعداد پیدا می‌کند و دائم می‌خواهد اشیا را بشمارد،
* جنون‌ پیری: (‌پزشکی) بیماری روانی که بعد از شصت‌سالگی عارض می‌شود و بیمار دچار بی‌خوابی و بی‌اشتهایی و ضعف حافظه و شدت عناد و بی‌توجهی به وظایف اخلاقی می‌شود،
* جنون ‌جوانی: (‌پزشکی) بیماری روانی که بین پانزده تا سی‌سالگی عارض می‌شود و بیمار حالت بی‌خودی و بهت‌زدگی و گرفتگی و آشفتگی و رفتار ابلهانه پیدا می‌کند، شیزوفرِنی، اسکیزوفرِنی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

دیوانگی

جنون، سفاهت،
(متضاد) هوشیاری


جنون

دیوانگی، شوریدگی، شیدایی، عقل‌باختگی،
(متضاد) عقل

فارسی به عربی

دیوانگی

جنون، صرف الانتباه، غضب، هذیان، هوس


جنون

جنون

واژه پیشنهادی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جنون

دیوانگی

معادل ابجد

دیوانگی و جنون

216

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری